زگهواره تا گور دانش بجوی * برای آموختن هیچوقت دیر نیست

ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن مبارک باد



نویسنده : حسن محب
تاریخ : 31 / 1 / 1393
زمان : 1:17 AM
بهاران خجسته باد


bamar93


نویسنده : حسن محب
تاریخ : 1 / 1 / 1393
زمان : 2:46 AM
ماه مدرسه



نویسنده : حسن محب
تاریخ : 1 / 7 / 1392
زمان : 6:34 PM
لطیفه


معلم: «سعيد، توجه كن! پنجاه تومان نخود، سي تومان لوبيا و چهل تومان گوشت خريديم. جمعشان چقدر مي شود؟»
سعيد پس از كمي فكر: «يك كاسه آب گوشت حسابي!»


نویسنده : حسن محب
تاریخ : 22 / 6 / 1392
زمان : 3:54 PM
راننده ی نمونه!


 

روزي افسر پليس راهنمايي، ديد كه يك خودرو چراغ قرمزها رو رد مي كنه و اصلاً عين خيالش هم نيست كه خلاف مي كنه.

خودرو رو متوقف كرد و از راننده پرسيد: «چراپشت چراغ قرمز توقف نمي كني؟»

راننده در حالي كه كاغذي رو كه در دست داشت نشون مي داد گفت:

«جناب سروان تقصير من نيست. روي اين آدرس نوشته شده : چراغ اول را رد مي كني، چراغ دوم را هم رد مي كني و بعداز چراغ سوم مي پيچي دست راست ....!»


نویسنده : حسن محب
تاریخ : 22 / 6 / 1392
زمان : 3:54 PM
لطیفه


معلم: چرا انشایی که درباره ی گربه نوشتی مثل انشای برادرته؟!
رضا: آقا اجازه چون ما یک گربه بیشتر تو خونمون نداریم!!


نویسنده : حسن محب
تاریخ : 21 / 6 / 1392
زمان : 3:50 PM
لطیفه


روزی معلمی به شاگرد خود گفت: از روی درس 10 بار بنویس!
روز بعد شاگرد از روی درس شش بار نوشت.

معلم به او گفت چرا از روی درس شش بار نوشتی؟!
شاگرد گفت: بدبختی اینجاست که ریاضی مان هم ضعیف است!!!


نویسنده : حسن محب
تاریخ : 20 / 6 / 1392
زمان : 3:30 PM
خدا مواظب سيب‌هاست


بچه‌ها در ناهارخورى مدرسه به صف ايستاده بودند. سر ميز يک سبد سيب بود که روى آن نوشته
بود: فقط يکى برداريد. خدا ناظر شماست
در انتهاى ميز يک سبد شيرينى و شکلات بود. يکى از بچه‌ها رويش نوشت: هر چند تا مى‌خواهيد
برداريد! خدا مواظب سيب‌هاست

نویسنده : حسن محب
تاریخ : 23 / 4 / 1392
زمان : 3:50 AM


معلم داشت جريان خون در بدن را به بچه‌ها درس مى‌داد. براى اين که موضوع براى بچه‌ها روشن‌تر
شود گفت بچه‌ها! اگر من روى سرم بايستم، همان طور که مى‌دانيد خون در سرم جمع مى‌شود و صورتم قرمز مى‌شود
بچه‌ها گفتند: بله 
معلم ادامه داد: پس چرا الان که ايستاده‌ام خون در پاهايم جمع نمى‌شود؟ 
يکى از بچه‌ها گفت: براى اين که پاهاتون خالى نيست.

نویسنده : حسن محب
تاریخ : 23 / 4 / 1392
زمان : 3:49 AM
اين هم آقا معلمه!!!


عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس يادگارى بگيرد. معلم هم داشت همه
بچه‌ها را تشويق مي‌کرد که دور هم جمع شوند
معلم گفت: ببينيد چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شديد به اين عکس نگاه کنيد و بگوئيد : اين احمده، الان دکتره. يا اون مهرداده، الان وکيله
يکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: اين هم آقا معلمه، الان مرده.

نویسنده : حسن محب
تاریخ : 23 / 4 / 1392
زمان : 3:48 AM


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.